طلب طول عمر رسول خدا برای دیدن امیرالمؤمنین علیهماالسلام طبق معتبرترین کتاب اهل سنت
سخنان گرانبهای آیت الله فاطمی نیا:
استاد فاطمی نیا: پیغمبر هیچ وقت نمی گفت خدایا من را نمیران، اما عالم بزرگ سنی ابن اثیر جزری در کتاب جامع الاصول می نویسد: ام سلمه رضوان الله علیها یک وقت دید که پیغمبر نشسته می گوید: خدایا من را نمی ران! آخه این ها که همیشه از شوق دیدار خدا بی آر ام بودند، کِی پیغمبر می گوید خدایا من را نمی ران! هیچ وقت در حالات پیغمبر نداریم، بله، این ها در این زمین زندانی شده بودند، در تهران صاحبدلی بود، خیلی زیبا گفت؛ گفت: یک عده دارند بحث می کنند که پیغمبر چه طور به معراج رفت، می گفت اول باید ثابت کنند اصلا چه طور پیغمبر در زمین قرار گرفت! چرا بحث معراج می کنید!
پیغمبر اینجا زندانی بود. نور بود، وقتی نور مقدسشو آفریدند گفت: اَقبل بعد فرمود: اَدبر، یعنی چی خدا به موجودی بگوید ادبر؟! شما چه می گویید؟ خدا به موجودی بگوید اقبل، رو بکن، این اقبل گفتن خدا آیا امر به تحصیل حاصل نیست؟ چون تمام مخلوقات رو به خدا هستند «اینما تولوا فثم وجه الله» اگر خدا به موجودات بگوید ادبر پشت بکن این امر به محال نیست؟ هیچ موجودی نمی تواند پشت به خدا بکند.پس این اقبال و ادبار اون اقبال و ادباری که در ذهن من و شما است، نیست. فرمودند اقبالش در عالم بالا بوده است که در آنجا زمان متطرق نیست، «و ما امرنا الا واحد» ادبارش مربوط به این پایین بود که بیست و سه سال شد، در اینجا اسراری هست.
خب نشسته می گوید: خدایا من را نمیران، ام سلمه دنباله را که شنید تعجبش برطرف شد، میگوید یک وقت یادم افتاد که علی در مسافرت است، می دونید این حرف در کجاست؟ در معتبرترین کتاب اهل سنت، جامع الاصول، یعنی مجموع صحاح سته. جامع الاصول فی احادیث الرسول تمام صحاح سته است، ابن اثیر از خودش درآن چیزی ندارد، این حدیث در جلد نهمش است، ام سلمه می گوید یادم افتاد علی علیه السلام در مسافرت است، بعد بقیه را شنید، می گوید:«اللهم لا تمتنی حتی ترینی علیً» خدایا من را نمی ران یک بار دیگر علی را ببینم. پیغمبر دلتنگ شده است، بی قرار شده است.