آیت الله جوادی آملی:
دين براي اينكه يك خانواده اصيل و پايدار تربيت كند و فرزندان صالح كه در حقيقت تمدّن هر جامعه مرهون آن فرزندان صالح است به بار بياورد, اساس خانواده را بر اساس امور ديني سامان ميبخشد.
اولاً مطلبي را انبيا آوردند كه قبلاً سابقه نداشت وجود مبارك پيغمبر(صلّي الله عليه و آله و سلّم) فرمودند: «النكاح سنّتي». ما نكاح آورديم و اين سنّت ماست. ازدواج به معناي اجتماع نر و ماده نيست وگرنه تلقيح گياهان همين را دارد, كاري كه حيوانات دارند همين است. حضرت فرمود: «النكاح سنّتي» من نكاح آوردم و آنچه پديده الهي است مسئله نكاح است. در جريان نكاح دو عنصر محوري عامل تشكيل خانواده است ديگران يا به فكر جهيزيهاند يا به فكر مَهريهاند اينها لازم است اما در حدّ متوسط و معقول و مقبول, اينها هيچ كدام عامل تشكيل خانواده نيست آن دو عنصري را كه ذات اقدس الهي فرمود اساس تشكيل خانواده است و با آن, فرزندان صالح تربيت ميشوند و جامعه ساخته ميشود فرمود: ﴿خَلَقَ لَكُم مِنْ أَنفُسِكُمْ أَزْوَاجاً لِّتَسْكُنُوا إِلَيْهَا وَجَعَلَ بَيْنَكُم مَوَدَّةً وَرَحْمَةً﴾. يعني زن و مرد از يك حقيقتاند از يك نوعاند از يك جنساند و دو عامل است كه باعث تشكيل خانواده است: يكي دوستي عاقلانه نسبت به هم, يكي گذشت مهربانانه از لغزشهاي يكديگر. دوستي اگر بر محور غريزه و جواني باشد همين كه سن بالا آمده و غريزه اُفت كرده اين پايه سست ميشود و اگر لغزشهاي يكديگر را مهربانانه نبخشند هر كدام درصدد غرور و خودخواهي و كينهجويي باشند همين فاجعهاي كه الآن دامنگير غرب شده است و متأسفانه به شرق هم دارد سرايت ميكند همين پيش ميآيد و آن جدايي است. دوستي اگر بر محور عقل و دين باشد هر چه سن بالاتر ميآيد عقل و دين كاملتر ميشوند دوستي بيشتر ميشود الآن در بين ما شيعهها زن و شوهر سالمند علاقهشان به يكديگر بيش از علاقه دو جوان است چون آن علاقه, علاقه ديني است حقّ يكديگر را ميشناسند. همه ما يعني غير معصومين(عليهم السلام) بالأخره حالات مختلفي است اشتباهاتي دارند گاهي مسائل سياسي پيش ميآيد, گاهي مسائل اجتماعي, گاهي مسائل اقتصادي, گاهي انسان تندي دارد, گاهي كندي دارد, چه زن چه مرد گاهي خسته است هر كدام از دو طرف اگر غفلتي كردند يك حرف تندي زدند ديگري فوراً با بردباري و بزرگواري اين را تحمل كند طوري نميكشد كه او برميگردد و عذرخواهي ميكند آنوقت شيرينيِ آن صبر بيش از آن خيال انتقامجويي و امثال ذلك است.
اصل دوم آن است كه زن و شوهر حافظ اسرار يكديگرند زن نميتواند اسرار شوهرش را به خانواده خودش منتقل كند مرد هم نميتواند اسرار زنش را به خانواده خودش منتقل كند فرمود: ﴿هُنَّ لِبَاسٌ لَّكُمْ وَأَنْتُمْ لِبَاسٌ لَهُنَّ﴾. يعني زن و شوهر حافظ يكديگرند پيرهن و زيرپيرهن نزديكترين پارچهاي است كه به بدن انسان چسبيده است و آبروي آدم را هم حفظ ميكند و انسان را از سرد و گرم هم حفظ ميكند; لباس, انسان را در سرما و گرما حفظ ميكند (يك) آبروي آدم را هم حفظ ميكند (دو). در سرد و گرم روزگار زن و شوهر بايد حافظ يكديگر باشند و اسرار و آبروي يكديگر را هم حفظ كنند.
اصل سوم آن است كه در امور خانوادگي، دو نفر همسر هستند ولي بالأخره يكي بايد مدير باشد دو مدير در يك خانواده مشكل ايجاد ميكند منتها مديريت تقسيم شده است مديريت داخل منزل به عهده خانمهاست مديريت خارج منزل به عهده آقايان است اين دو مديريت را قرآن كريم در دو بخش جداگانه بازگو كرد معرفي كرد و وظيفه هر كدام از اين دو مديران را مشخص كرد. درباره مديريت بيروني فرمود مرد, مسئول است كه همه زندگي را در حدّ معقول و مقدورش تأمين كند اما ﴿وَعَاشِرُوهُنَّ بِالْمَعْرُوفِ﴾. زن, كارگر منزل نيست كارمند منزل نيست همسرِ شوهر است. شوهر كه مدير امور زندگي است مأمور است كه زندگي را به روش معروف حل كند يك وقت است دارد يك وقت است ندارد ولي دو نحو آدم ميتواند زندگي را تأمين كند وقتي صادقانه باشد بالأخره همسر ميداند كه او الآن صادقانه است وضع سياست يا اقتصاد يا جامعه شرايط كنوني اين است خب اين را كاملاً تحمل ميكند; اين وظيفه مديريت مرد است. اما وظيفه مديريت زن; فرمود: ﴿خَلَقَ لَكُم مِنْ أَنفُسِكُمْ أَزْوَاجاً لِتَسْكُنُوا إِلَيْهَا﴾ تهيه مسكن به عهده مرد است اما سكينت و آرامش به عهده زن است اين از مرد ساخته نيست فرمود: طبق بيان قرآن كريم وظيفه زن تأمين سكينت و آرامش است اين خيلي بايد بزرگوار باشد براي هر چيزي اعتراض نكند براي هر چيزي اشكال نكند براي هر چيزي بيمِهري نشان ندهد. آن ﴿وَعَاشِرُوهُنَّ بِالْمَعْرُوفِ﴾ هم مهم است اما اين از آن ظاهراً مهمتر است ﴿خَلَقَ لَكُم مِنْ أَنفُسِكُمْ أَزْوَاجاً لِتَسْكُنُوا إِلَيْهَا﴾ مرد در همه شرايطي كه در بيرون منزل و در محيط كار و جامعه دارد وقتي آمد منزل احساس امنيت ميكند اين كار آساني نيست اين يك برنامه ديني ميخواهد اين يك تدبير ميخواهد اين يك عقل و درايت ميخواهد نگاه نكند چه كسي چه چيزي دارد داشتن و نداشتن دنيايي, كمال نيست.
مطلب بعدي آن است كه اينكه متأسفانه سنّ ازدواج بالا رفته مفاسدش هم زياد شده بر اساس اينكه اينها توقع دارند در اول زندگي همه چيز باشد اين نبود, اين نيست, بنا هم بر اين نيست كه در اول زندگي همه امكانات باشد چه گذشته چه حال, اول با قناعت شروع ميشود گرچه قناعت, فضيلتي است براي تمام مدت عمر از آن بايد استفاده كنيم لكن اگر اين جوانها قانعانه به سر ميبردند سنّ ازدواج بالا نميآمد و مشكلاتي هم پيش نميآمد كه انشاءالله اميدواريم اينچنين نباشد.